نه پیامبری مدفون در غار رسالت
نه سیاست پیشه ای غرق در دروغ های خویش
نه عاشقی سخت همبازی با سگ های جنون
دهقانی خسته ام
مغموم
شکسته کمر
دل آئینه ام
هراسیده از بلا و تبر
نهال اندیشه ام سخت رنجور است
مهدی رفوگر
بگذار سکوت
خانه امنی باشد
زمان بی نور
آسمان در قهر
زمین بار سنگین تهمت بر دوش
افق تاریک و مخدوش است
بی گمان
بی تردید
سکوت
خانه امنی است
سرهای سبز
زبان های سرخ را
مهدی رفوگر
تمامی خشم
کین
آزردگی خاطر
بر خویش و گذشتگان می گریم
ایشان یل های شکسته کمر
ما طوق اسارت بر گردن
بی نام
خط و نشان
بر آئین خطا مهر می ورزیم
پشت بر خاک مالیده
میراث تاراج رفته
طلب می کنیم
مهدی رفوگر
ترش روی
شکسته طاق ابرو
خیر خیر
خشمگین
بر من نظر کرد
قیل و قال واژگان تمام
بر رود آرام سفسطه شناور
در پی مهر دوباره
سرود سکوت بنا نهادم
مهدی رفوگر
و گل دادند
رنجور ترین نهال ها
بوته های نیم فسرده رز
مریم های مجازی دیجیتال
سرک کشیدی از پنجره اعداد باینری
فاصله دو دوئی اعداد
رو در رو
بی محاسبه
خالی از جذر و الگوریتم
شیرین به گناه اولیه
یک به یک برابر
هم تراز شدیم
مهدی رفوگر
به خشم
به فریاد
به بلوا
عقده گشوده
راز مگو افشا میکند
پس هزار هزار سال بند و بندگی
سر از پا نشناخته
آواز آزادگی سر میدهد
فراز بامهای شهر
ستاره میشود
نشیب پر درد را
مهدی رفوگر