خانه
عناوین مطالب
تماس با من
مهدی رفوگر mahdi rofougar
شاعر _ مدیر و موسس صفحات مجازی و کتب مشترک خوابگردها
مهدی رفوگر mahdi rofougar
شاعر _ مدیر و موسس صفحات مجازی و کتب مشترک خوابگردها
بخش ها
کتاب واژگان سترون
کتاب غسل در آتش
کتاب تازیانه های تموز
کتاب تیغ و حنجره
کتاب مشت بر سندان
کتاب خنیاگر سایه ها
کتاب هبوط میان گرگ و میش
کتاب سرطان سپید
کتاب دار بلند سیمرغ
کتاب خورخفته مه بیدار
شعرخوانی
ابر برچسب
خورخفته مه بیدار
هبوط میان گرگ و میش
دار بلند سیمرغ
مشت بر سندان
سرطان سپید
تازیانه های تموز
شعرخوانی
دکلمه
خنیاگر سایه ها
غسل در آتش
واژگان سترون
تیغ و حنجره
خوابگردها
مهدی رفوگر
شعر
شعر معاصر
شعر سپید
آخرین اشعار منتشره
همه
پرندخیال0008
پر نمیکشد آن قمری مست پای شکسته بر بام تو دارد نهان و آشکار بانوی مهری بر هر جماد و آدم شعر و خوانش: مهدی رفوگر
پرندخیال0007
پر نمیکشد آن قمری مست پای شکسته بر بام تو دارد نهان و آشکار بانوی مهری بر هر جماد و آدم شعر و خوانش: مهدی رفوگر
پرندخیال0006
مه سرخ و تبآلود غریب افتاده به سپاه ابر هنگام شبیخون به کوی توست رهزن و مست خراب ز رویای شبانهام شعر و خوانش: مهدی...
پرندخیال0005
زنان نه دختران حوا که میراثدار گردآفرید گیس بریده به مقراض خشم شال بر کمر همت بستند و مردان نوادگان سهراب به آیین...
پرندخیال0004
زمین زمین سنگ سیه بود و آسمان آسمان لاجورد آمیخته به سیال زمان اژدهای بی خط و خال رسوا به انگشت مردمان خزیده به سنگ و...
پرندخیال0003
شهر بیخروش و به تب بیمار ز امیدهای پارینه افتاد در سراشیب دلمردگی کابوس بی گمان همسایه شهروندی دیرین است به شک غوطه می...
پرندخیال0002
بیگاه سودای وصل داشته هفت پردهی هجر دریدم آفتاب زر بود و مهتاب نقره به کورهی اشتیاق انداخته حاصل نیم شب شد مغرور و...
پرندخیال0001
بگذار نسیم بغض کرده باد بر تنهایی خود بگرید طوفان دامن ز خلوت کشیده پرشتاب سنگدل بپیچد در شهر دارها برچیده بارهای کج...
هبوط میان گرگ و میش39
گم کرده ناوگان اندیشههای خویش پرسه میزد دریا به دریا پارو به پارو بر بلم ندانم کاری بی هدف پر جنجال فریاد میزد منم...
هبوط میان گرگ و میش32
گرد از شانه سر و روی میتکاند به اشک وضو ساخته پشیمان خسته از درازای عمر است عابد پیر حسرت سیبهای نچشیده دارد مهدی...
سرطان سپید25
چهره نقاب نو یافته بی درنگ تامل تاخت میزند بر چرخه روزمرگی بانوی دلخسته آزرده و مصلوب بر جنسیت خویش مهدی رفوگر
سرطان سپید18
زیر تیغ آفتاب نیزه را سایه نبود از هراس وحشت دلهره غروب دل به فانوس بسته جان ما شرر روح فتیله شد و اینگونه اینگونه رخت...
سرطان سپید14
چرخه بی وقفه روزمرگی تکرار مکرر قابهای نابسامان حضور همیشه قیچی سکوت بخیه نادرست بر زخمهای هر روز روبان سرخی شد بر...
سرطان سپید11
همه هراس همه فریاد تاختی آزاد میان ره ناهموار فردا بود بلوغ مرا بر گرفت رسن بافتم گره در گره پیچ در پیچ گلوی امروز را...
تازیانه های تموز14
مدهوش بی پروا سر میجنباند قناری در قفس مست بهار گلویش پر سرود هزار هزار فسانه خوانده چشم و گوش میدراند دلخوش به پاسخی...
تازیانه های تموز10
جهان را آوار نمیشود نالههای خفته در سینه دستها کوبندهتر باید بکوبند و بکوبند بر طبل هیهات بند بند هر انگشت فریاد...
تازیانه های تموز7
چشمی خیره سر طماع به دیدارت دارم به هیچ قناعت به هیچ خاک گور سیر نمیگردد مهدی رفوگر
تازیانه های تموز204
نشسته بر شانه غول خیال پی سوز علی بابا در دست هزار و یکشب دیگر آغازیده پای نهادم میان حدود شراکت با تو شب هر شب داستان...
تازیانه های تموز160
کوله بار بر دوش بر نرد تقدیر تکیه کرده تاس میریزد باشد باشد باختهای دیرین شیرین شوند به قند فردا مهدی رفوگر
واژگان سترون22
از آسمان از زمین می بارند کابوس ها تن به آب بشویی غرق جیوه به خاک تیمم کنی شناور در عفونت می شوی جرعه جرعه فقط مرگ باید...
واژگان سترون101
نه تو جلاد نیستی نه من دژخیم نیستم آوارگان صحرای رسوم ستایش های نابخرد آوازهای نا آشنا گویش های گنگ و نارس ناشناس با...
واژگان سترون95
چه سرخ شهوت انگیز پنهان دور از چشم آویخته بر دیوار سرخوش می خواند قناری گمشده در قفس جفت او ساده لوح شور غوغا برپا کرده...
واژگان سترون94
باج خراج می دهم پاسبان شب را لال زبان نادیده چشم سر بر آسمان گذر کند از کوچه قهر و آشتی شبگرد آواز خوان هرشب و هرشب...
خورخفته مه بیدار68
و از آن و از ان دور دور دور قامتی شبح گونه رعشه بر اندام پژواک نارسایش دشت را پیچید پیچید و پیچید قد خمیده زیر پای...
خورخفته مه بیدار63
دست بر نگارش چشم بر افق پای بر زمین ستون شهنامه دیگر دیوانی نو طلب کرد افعال تشبیه استعاره به غربال انتخاب ریخته سراپا...
خورخفته مه بیدار61
سیگار سرد بر لب سر در چاه اندیشه داشت چشم تا چشم سیاه گوش تا گوش سکوت دلو واژگان تهی ریسمان اتصال به اشراق بریده بیهوده...
خورخفته مه بیدار28
پاسبان جاده های دور دیدبان کوچه های خمیده پنجره های بی خستگی و خمیازه نرم خوی صبور چهار فصل چون سرو قامت کشیده بر هیچ...
دار بلند سیمرغ92
عمو نوروز سر در آخور می و معشوق دارد چشم گشاده دست بر زانو فریب تازه می آغازم دلتنگ بهار قلم می زنم رنگارنگ نو روز دگر...
دار بلند سیمرغ78
ارتعاش لب های تو نیم خموش نیم گویا آوازی دور نا شناس و بیگانه دارد و از و از میان همه صوت های ناهمگون نا مأنوس غریب فقط...
دار بلند سیمرغ73
به زمستان اندیشه سرد میشود آتش روزگار بی اجاق و خانمان سخن دود میشود بر هر باد مهر دلفروز بیهوده است و بی سر و سامان...
تازیانه های تموز201
دیوارها همه از سرب روزنها همه مگسک عطرها همه بوی تند باروت چاه شغاد گشته روزگار دستی بر سوختن پر سیمرغ نیست مهدی رفوگر
دار بلند سیمرغ03
فانوس فریب جار شکسته ای آویخته اند بر آسمان سریر خور تخت مه شکسته اباطیل خود کهکشان نو نامیدند کور سوی غریب نا آشنا سرد...
غسل در آتش97
راست گفتار کج خیالم نشسته بر دروازه تشویش ها کنکاش میکنم زخم خنجر تقدیر بر روان هر دم مردد بر حضور مداوم توام مهدی رفوگر
غسل در آتش98
ارابه منطق بر دشت سنگلاخ احساس می رانم واژگون گشته پشت بر خاک سائیده تن می دهم اسارت بر بند مهر تو برده فلسفه ابن الوقت...
غسل در آتش100
بی چون و چرا بی منطق و فلسفه بی کلام و سخن سر بر سجاده آتش نهاده غریق دریای رسوایی گشته تسبیح گویان بر دوش می کشم تابوت...
تازیانه های تموز200
پوست میدراند افعی کین خودپرستی زهر تازه گردانده دندان نیش نو کرده چشم خیره ره انتظار استاده است به هر عابر و رهرو مهدی...
هبوط میان گرگ و میش60
حضور توست و و در دلم در دلم قند میسایند سینه سپر کرده پا برجا سر رو به آسمان چونان سربازان خونخوار میایستم مباد...
هبوط میان گرگ و میش52
سکوت تو گورستان قبرستان واژگان برهوتی بی بذر و نهال اندیشه بود و و چه زار و پریش تشیع جنازه اصوات متبسم را نشستم شال...
هبوط میان گرگ و میش48
و تازیانه تازیانه نوازشی تازه بکر نو بود پس هر رد خون واژه نتی هنجاری جوانه میزد در بستر سکوت شگفت زده بستر انقلابی...
هبوط میان گرگ و میش44
برف روزگار سنگین بی جنجال مداوم سخت میبارد بر سر و روی من گرم به هیمه سکوت سبز به سبزینه مهر تن داده به شرافتی پابرجا...
تازیانه های تموز199
خرمن خرمن آتش خروار خروار کین هزار هزار تبر آخته یک به یک مردم شهر ابراهیم گشتهاند مهدی رفوگر
تازیانه های تموز192
شمشیر زنگار بسته کین آویخته به دیوار مخروب زره پولاد گرو در نانوایی چکمههای فتح امانت در دکان عطاری سرگرم زخمهای کهن...
خنیاگر سایه ها39
چشمه ها در جوش دریا در خروش کوه ها لرزان زمین دهان باز کرده است شاید شبانه ی ما دزدیده تب رجعت سرد کنند مهدی رفوگر
تیغ و حنجره77
مردمان من شاد سرخوش پایکوب اند شب روح به سیاهی فروخته سپیدی از خورشید طلب کرده انبان انباشته از هیچ نقاب پادشاهی می...
تازیانه های تموز197
تکه تکه هزار و یکصد هزار تکه به اوهام کابوس نژاد مثله به تیغ مردان وحشت پاره پاره به چوبخط سوداگران غریب نواز بی سنگ و...
تازیانه های تموز189
آسمان شکافت رسولی دگر جامه ژنده و پای برهنه شاخه زیتون بر سر بی مرکب و سلاح هبوط یافت زبان گشاده رسا و شفاف نوا در گلو...
تازیانه های تموز164
زمان زمان دلتنگی است تاب میخورم بر ایدهآلهای مرده و چنگ چنگ میزنم بر ریسمان پوسیده دوران پشت کرده بر مشتی خاطره...
خنیاگر سایه ها04
توسن طوفان فراموشی پنهان چالاک شتاب زده بی گمان و اندیشه بر ره تاخت گرفته نشان می زند ستایشگران باد را دستاویز کهن...
تیغ و حنجره74
سخت چون سنگ بر شیشه گرز پولاد بر سر دمادم می کوبد و می کوبد بغض تو در گلوی من روی پس کشیده پیشانی مهمان دیوار می کنم...
مشت بر سندان55
بی مجال تنفس چشم بستن توشه برداشتن چونان طوفان چرخ می زنم سیاره بی مهری را آبی آرامش سکون خلوت تو می جویم والا والا...
بایگانی
فروردین 1403
8
آبان 1401
60
مهر 1401
68
شهریور 1401
24
مرداد 1401
40
جستجو
Powered by Blogsky
پرندخیال0008
پر نمیکشد آن قمری مست
پای شکسته بر بام تو دارد
نهان و آشکار
بانوی مهری بر هر جماد و آدم
شعر و خوانش: مهدی رفوگر
مهدی رفوگر
شعر
شعر معاصر
شعر سپید
شعرخوانی
دکلمه
مهدی رفوگر
سهشنبه 28 فروردین 1403 ساعت 13:32
0
لایک
نظرات
0
+ ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت
Gravatar.com
ثبت نام کنید. (
راهنما
)
نام
ایمیل
آدرس وبسایت
مشخصات مرا به خاطر بسپار
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد
ارسال نظر