همه هراس
همه فریاد
تاختی آزاد میان ره ناهموار فردا بود
بلوغ
مرا بر گرفت
رسن بافتم
گره در گره
پیچ در پیچ
گلوی امروز را
میان لقمههای گلوگیر آمال
افق تاریک
جرعه جرعه نوشیده
هنوز کودک خرفت دیروزم
دل سپرده بر پندهای افلاطون
چکاچاک شمشیر میترای فردوسی
آئین گم شده مهر
دست بر دست میکوبم
تکامل نارس را
مهدی رفوگر