زمان
زمان دلتنگی است
تاب میخورم بر ایدهآلهای مرده
و چنگ
چنگ میزنم بر ریسمان پوسیده دوران
پشت کرده بر مشتی خاطره مأیوس
به هدف نشستهام چشم در چشم خویش
و میاندیشم
می اندیشم این چکاد در دسترس
چگونه قله قاف گشت
زمان دلتنگی است
و مکان
مکان سایه برزخ است و دلگشا نیست
مهدی رفوگر