و از آن
و از ان دور
دور دور
قامتی شبح گونه
رعشه بر اندام
پژواک نارسایش دشت را پیچید
پیچید و پیچید
قد خمیده زیر پای پاییز افتاد
که های
های گمگشتهٔ بهار
عطش تابستانم
تا اجاق گرم زمستان چند گام مانده است
چند گام مانده است
مهدی رفوگر