مه
سرخ و تبآلود
غریب افتاده به سپاه ابر
هنگام شبیخون به کوی توست
رهزن و مست
خراب ز رویای شبانهام
شعر و خوانش: مهدی رفوگر
زنان
نه دختران حوا
که میراثدار گردآفرید
گیس بریده به مقراض خشم
شال بر کمر همت بستند
و مردان
نوادگان سهراب
به آیین سیاووش
سینه سپر
کمان در دست
تیر کین بر چله نشانده
پاسدار و پاسوز غیرت
کرور کرور کلاه حمق نشانه دارند
شعر و خوانش: مهدی رفوگر
بگذار نسیم بغض کرده
باد بر تنهایی خود بگرید
طوفان دامن ز خلوت کشیده
پرشتاب
سنگدل
بپیچد در شهر
دارها برچیده
بارهای کج براندازد
آغوش زمستان باز است برای بهاری تازه
شعر و خوانش: مهدی رفوگر