مهدی رفوگر   mahdi rofougar

مهدی رفوگر mahdi rofougar

شاعر _ مدیر و موسس صفحات مجازی و کتب مشترک خوابگردها
مهدی رفوگر   mahdi rofougar

مهدی رفوگر mahdi rofougar

شاعر _ مدیر و موسس صفحات مجازی و کتب مشترک خوابگردها

تازیانه های تموز199

خرمن خرمن آتش

خروار خروار کین

هزار هزار تبر آخته

یک به یک مردم شهر

ابراهیم گشته‌اند


مهدی رفوگر

تازیانه های تموز192

شمشیر زنگار بسته کین

آویخته به دیوار مخروب

زره پولاد

گرو در نانوایی

چکمه‌های فتح

امانت در دکان عطاری

سرگرم زخم‌های کهن به افیون است

سلحشور خانه بر باد اندیشه ابلیس داده

مرهم بر ندانم‌کاری خویش می‌جوید


مهدی رفوگر

خنیاگر سایه ها39

چشمه ها در جوش

دریا در خروش

کوه ها لرزان

زمین دهان باز کرده است

شاید

شبانه ی ما دزدیده

تب رجعت سرد کنند


مهدی رفوگر

تیغ و حنجره77

مردمان من

شاد

سرخوش

پایکوب اند

شب روح به سیاهی فروخته

سپیدی از خورشید طلب کرده

انبان انباشته از هیچ

نقاب پادشاهی می زنند

دل سپرده به واژه ها

دادگر

مهر آفرین طلب می کنند


مهدی رفوگر

تازیانه های تموز197

تکه تکه

هزار و یکصد هزار تکه

به اوهام کابوس نژاد

مثله

به تیغ مردان وحشت

پاره پاره

به چوبخط سوداگران غریب نواز

بی سنگ و نشان بر عرصه تاریخ

دل به فردا داده

شکم‌هایمان بند دهان گشته است


مهدی رفوگر

تازیانه های تموز189

آسمان شکافت

رسولی دگر

جامه ژنده و پای برهنه

شاخه زیتون بر سر

بی مرکب و سلاح

هبوط یافت

زبان گشاده

رسا و شفاف

نوا در گلو انداخته

فریاد زد

کاخ بلند و تخت مطلا کجاست

در پی میراث پدران آمده

نوادگان گرسنه خویش را

انبانی نو

تهی آورده‌ام


مهدی رفوگر

تازیانه های تموز164

زمان

زمان دلتنگی است

تاب می‌خورم بر ایده‌آل‌های مرده

و چنگ

چنگ می‌زنم بر ریسمان پوسیده دوران

پشت کرده بر مشتی خاطره مأیوس

به هدف نشسته‌ام چشم در چشم خویش

و می‌اندیشم

می اندیشم این چکاد در دسترس

چگونه قله قاف گشت

زمان دلتنگی است

و مکان

مکان سایه برزخ است و دلگشا نیست


مهدی رفوگر

خنیاگر سایه ها04

توسن طوفان فراموشی

پنهان

چالاک

شتاب زده

بی گمان و اندیشه

بر ره تاخت گرفته

نشان می زند ستایشگران باد را

دستاویز کهن یافتم

سماع دیگر می نشینم مسند نشین شمس را



مهدی رفوگر

تیغ و حنجره74

سخت چون سنگ بر شیشه

گرز پولاد بر سر

دمادم

می کوبد و می کوبد

بغض تو در گلوی من

 

روی پس کشیده

پیشانی مهمان دیوار می کنم

شرم حیات دارم

چنین آیین

چنین روزگار را

اهورایی باد یادت

 

 

( تقدیم به کودک خردسال اهورا _ قربانی کودک آزاری )



مهدی رفوگر

مشت بر سندان55

بی مجال تنفس

چشم بستن

توشه برداشتن

چونان طوفان

چرخ می زنم سیاره بی مهری را

آبی آرامش

سکون

خلوت تو می جویم

والا

والا دهان خواهد گشود آتشفشان کین و کنایه های کهن

خواهم سوخت

خواهی سوخت


مهدی رفوگر