مهدی رفوگر   mahdi rofougar

مهدی رفوگر mahdi rofougar

شاعر _ مدیر و موسس صفحات مجازی و کتب مشترک خوابگردها
مهدی رفوگر   mahdi rofougar

مهدی رفوگر mahdi rofougar

شاعر _ مدیر و موسس صفحات مجازی و کتب مشترک خوابگردها

خنیاگر سایه ها7

بی روح

غمین

سخت می خندم

واژه به واژه

 به هر کلام

به هر سخن

دلقک تمسخر

تلخک شوخ اندیشه تو گشته ام


مهدی رفوگر

خنیاگر سایه ها2

گرده اش به تاول

دلش به کویر سفره

زبانش به اورادهای بیهوده

دستش به داغ مردانگی

روحش به سکوت سوخت

باربر تحریم شده در مدار حیات


مهدی رفوگر

مشت بر سندان21

خورجین کتابخانه پر

قلم و دفتر بسیار

دمنوش مغزهای سیه پیک پیک در اختیار

بار فرهنگ برداشته

روشن و روشنفکر می شوند

گه به تازیانه آئین

گه به وسوسه دنیا

خر عیسی را مانند

نشخوار پیوسته به هنگام تصلیب


مهدی رفوگر

مشت بر سندان24

عجوزه دیرپای زمان

نشسته بر اریکه نخوت

دست در دست تقدیر جادوگر

سرمه خواب بر چشم

گونه به خون دل ها سرخ

تن

اندیشه

نور چشم

نمی دهد به هر کس

پای کوب بر زمین

کودکانه

لجوج

خشمگین

آمال لگدمال می کند


مهدی رفوگر

تیغ و حنجره2

سهل

آسان

بی جنجال بود

میان دومین خونریز جهان

تسخیر روسیه منجمد

گردن تمامی ناوگان واژه بریدم

فتح تو میسر نشد


مهدی رفوگر

تیغ و حنجره1

جسم من

سراب تو

زایش دنیای مسیحا می شود

در معصومیت مهر لغزیده

انبان تهمت

افترا

بر دوش

مقدس و جاودان

پرسشی بی پاسخ  می گردم


مهدی رفوگر

تازیانه های تموز1

پس ضجه‌های گل سرخ

ناله‌های آفتابگردان

می‌شکنند ستون‌های محجر آسمان

شیرهای شرزه بی یال و اشکم و دم

ناچار و بی چاره

چنگ بر گلوی فرزند نهاده

زمین در معبد گورخرهای بی خط و نشان

سرخ می‌کنند

و هر شفق

هر شفق خفاش‌های تواب

دست افشان

پای می‌فشارند بر گلوی

دانه‌های جو

خوشه‌های انگور

زمان

زمان زمزمه اباطیل است

بر لب‌های مثله


مهدی رفوگر

غسل در آتش1

گریخته اند از آخور خویش

اندیشه

خرد

واژگان

خسته از بار کمرشکن روزمرگی

چموش

نا آرام

روی نهاده اند سوی پهنه سبز رویا

تن به سواری نداده

رام دست های کوچک گرم تو

آسایش نو

به سر دارند

 

مهدی رفوگر

واژگان سترون2

مجروح

زخم خورده

خسته از پنجه نامرد روزگار

پای می نهی دام روزمرگی را

گم

ناپیدا

فراموش می شوی میان دگر مردگان متحرک

بی نام و نشان

بی گور و سنگ نشانه


مهدی رفوگر

واژگان سترون1

کودک درون  من

بازیگوش

سر به هوا

بازیچه دست دگران

شوخ گشته است

خشمگین

بی پروا

ستمگر

جلاد خویش می شوم

از سینه برونش کشیده

تیغ بر گلویش می نهم


مهدی رفوگر