چشم بر شب باز کرده
رونق بازار خویش طلب می کنی
رخت شبح بر تن
گذرگاه اندیشه به قداره زلف می بندی
حرامیان را مانی
از دژ شرم گریخته
رهزن آبادی و کاشانه
زمزمه می کنی فتحی دیگر را
مهدی رفوگر